داستان واقعی کچل کردن ۳۰ دانش‌آموز

http://uupload.ir/files/ey0g_%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86.jpg

داستان واقعی کچل کردن ۳۰ دانش‌آموز

گزارش شهروند از جزییات تراشیدن موی سر دانش‌آموزان یک مدرسه در یزد که منجر به پایان کار مدیر این مدرسه شد.

l1l.ir/4yl9

FarhangianNews1

رئیس مرکز حراست آموزش و پرورش:

رئیس مرکز حراست آموزش و پرورش:

در آموزش و پرورش یک گنجینه داریم که نیروی انسانی است و با ارزش‌ترین گنجینه نظام است که باید حفظ شود و آموزش و پرورش هم باید از نیروی متدین، متعهد و کارآمد برخوردار باشد؛ البته معلمان ما با دلسوزی و از روی صدق و خالصانه کار می‌کنند و برای ایجاد فضای بهتر برای معلم باید امنیت روانی ایجاد کنیم.

اگر به دنبال منزلت و معیشت معلمان هستیم باید این امنیت را فراهم کنیم؛ معلمان دلسوز و نجیب هستند و اگر اعتراضی دارند، نجیبانه است و ما باید نجیبانه برخورد کنیم؛ معلمان ما ساختار شکن نیستند و اگر معلمان نگران هستند باید این نگرانی برطرف شود.

باید دانش‌آموزانی شاداب داشته باشیم؛ معلم شاداب داشته باشیم؛ معلمان باید حرف خود را بزنند و اگر انتقاد دارند، بپذیریم؛ ما سرمایه‌ای با پنج هزار معلم شهید و 36 هزار دانش‌آموز شهید داریم. حرمت معلم برای ما مهم است اگر مشکل معیشت دارند حرمت آنها را نشکنیم./فارس

فرهنگیان خراسان رضوی

دریافت تنخواه از خزانه برای پرداخت مطالبات فرهنگیان در اردیبهشت

دریافت تنخواه از خزانه برای پرداخت مطالبات فرهنگیان در اردیبهشت

وزیر آموزش و پرورش:

بخشی از مطالبات فرهنگیان با تدابیر سازمان برنامه و بودجه در سال ۹۶ پرداخت شد و بخشی از آن نیز در سال ۹۷ پرداخت می‌شود.

مقرر شد بخشی از مطالبات فرهنگیان  همچون سنوات قبل در آغاز سال یعنی اردیبهشت ماه از محل تنخواهی که از خزانه دریافت می‌شود، پرداخت شود.

معوقات فرهنگیان میزانی بالغ بر ۷ هزار میلیارد تومان است که مصمم هستیم به تدریج تمام آن را پرداخت کنیم.

fna.ir/blhsvo

khabarnamehfarhangian

دبیر ادبیاتی می گفت:

دبیر ادبیاتی می گفت:

این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده ام!!

سالها ی پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف میکردم قطره اشکی از چشم دانش آموزی جاری میشد...

یا به مرگ سهراب که میرسیدم همیشه اندوه وصف نشدنی را در چهره ی دانش آموزانم میدیدم .

همیشه قبل از عید اگر برای فراش مدرسه از بچه ها عیدی طلب میکردم خیلی ها داوطلب بودند و خودشان پیش قدم....

و امسال وقتی عیدی برای پیرمرد خدمتگزار خواستم تازه بعد از یک سخنرانی جگر سوز و جگر دوز هیچ کس حتی دستی بلند نکرد...

وقتی به مرگ سهراب رسیدم یکی از آخر کلاس فریاد زد چه احمقانه چرا رستم خودش را به سهراب معرفی نکرد که این اتفاق نیفتد و نه تنها بچه ها ناراحت نشدند که رستم بیچاره و سهراب به نادانی و حماقت هم نسبت داده شدند.....

وقتی شعر لیلی و مجنون را با اشتیاق در کلاس خواندم و از جنون مجنون از فراق لیلی گفتم

یکی پرسید لیلی خیلی قشنگ بود؟

گفتم از دیده ی مجنون بله ولی دختری سیاه چهره بود و زیبایی نداشت.

این بار نه یک نفر که کل کلاس روان شناسانه به این نتیجه رسیدند که قیس بنی عامر از اول دیوانه بوده عقل درست حسابی نداشته که عاشق یک دختر زشت شده،

تازه به خاطر او سر به بیابان هم گذاشته.....

خلاصه گیج و مات از کلاس درس بیرون آمدم و ماندم که باید به این نسل جدید چه درسی داد که به تمسخر نگیرند و بدون فکر قضاوت نکنند....

ماندم که این نسل کجا می خواهند صبوری و از خود گذشتگی را بیاموزند....

نسلی که از جان گذشتن در راه عشق برایشان نامفهوم،

کمک به همنوع برایشان بی اهمیت،

مرگ پسر به دست پدر از نوع حماقت است....

امروز به این نتیجه رسیدم که باید پدر مادر های جوان که بچه های کوچک دارند از همین الان جایی در خانه سالمندان برای خودشان رزرو کنند.

این نسل تنها آباد کننده خانه سالمندان خواهند بود...

برای انهدام یک تمدن سه چیز را باید منهدم کرد

اول خانواده

دوم نظام آموزشی

و سوم الگوها

برای اولی منزلت زن را باید شکست.

برای دومی منزلت معلم.

و برای سومی منزلت بزرگان و

Takhodarahinist1

خودکشی‌یک‌دانش‌آموز در انتظار سمپاد

خودکشی‌یک‌دانش‌آموز در انتظار سمپاد

با وجود حذف آزمون مدارس سمپاد و مدارس خاص، اما هنوز حرف و حدیث‌ها برای این تصمیم آموزش و پرورش زیاد است. رضوان‌حکیم‌زاده،معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش‌وپرورش درباره وضعیتی که آزمون مدارس خاص برای دانش‌آموزان ابتدایی بوجود می‌آورد، گفت:

اتفاقی که می‌افتد این است که شما به اکثریت عظیم دانش‌آموزانی که وارد دوره ابتدایی می‌شوند و قرار است اینها را طبق سند تحول بنیادین تربیت کنیم و تغییراتی را در رفتارها و نگرشهایشان به وجود بیاوریم و یکسری مهارتها در آنها ایجاد کنیم،تحت الشعاع قرار گرفته بود؛ هم معلم تحت تاثیر قرار می‌گرفت که ببیند بچه را چقدر برای تیزهوشان آماده کرده و هم خانواده‌ها این انتظار را داشتند.

خانواده‌های ما بسیار علاقمند بودند که فرزندانشان در این آزمونها پذیرفته شوند؛ دلیلش هم اولاً یک بحث روانشناختی است،به عنوان پدر و مادر اگر به شما بگویند دوست دارید بچه شما با چه صفتی شناخته شود از بین چندین صفتی که ممکن است کسی برای بچه ها به کار ببرد، مثل مهربان بودن، مسوولیت پذیر بودن، بخشنده بودن یا تیزهوش بودن، این صفت تیزهوش خیلی به ما حس و حال خوبی می‌دهد و بیشتر خوشمان می‌آید. از بین همه صفتهای خوبی که ممکن است وجود داشته باشد این صفت بیشتر ما را راضی می‌کند؛ بنابراین حاضریم از همه چیز چشم پوشی کنیم تا این برچسب را به بچه‌مان بزنیم.

البته از این غفلت می‌کنیم که آیا واقعاً اگر بخواهیم دانش آموز تیزهوش را از نظر علمی تعریف کنیم،تعریفش این می‌شود که اگر شما به موسسه‌ای رفتی و پول خرج کردی تا فرزندت مهارت تست به دست بیاورد،لاجرم تیزهوش است؟ این یک چالش اساسی است که ما داریم و تعریف تیزهوش از نظر علمی این نیست و در حقیقت ما با یک تعریف غلط و با ابزاری که ابزار درست نیست تیزهوش شناسایی می‌کنیم.

در هر حال اتفاقی که می‌افتاد این بود که این برچسب به این دانش‌آموز می‌خورد.خانواده احساس خیلی خوبی داشت، سالنهایی اجاره می‌شد برای اینکه بچه‌مان قبول شده، پلاکاردهایی که می‌زدند و تبریکهایی که می‌گفتند، بعد تمام دانش‌آموزانی که در همسایه و فامیل اطراف این دانش‌آموز بودند به نوعی پیام تحقیر دریافت می‌کردند که فلانی تیزهوشان درس می‌خواند.

من برای اینکه نمونه‌ای به شما بگویم از اتفاقاتی که افتاده، یکی از معاونین استانهای ما تعریف می‌کرد که بعد از خبر حذف آزمونها، یک خانم که پزشک متخصص بودند، به ما مراجعه کردند و گفتند ما، زن و شوهر، پزشک متخصص هستیم و یک بچه داریم. بچه ما در این آزمونها شرکت کرده بود، هزینه هم کرده بودیم ولی قبول نشده بود و بعد یک نامه نوشته بود و اقدام به خودکشی کرده بود که ببخشید پدر و مادر که من نتوانستم انتظارات شما را برآورده کنم و می‌گفت الان آن بچه تحت نظر روانپزشک است. آن بچه‌هایی که قبول نمی‌شدند در حالی که همه بچه‌هایی بودند که عالی بودند، ما در حقشان جنایت‌خاموش می‌کردیم.

ما نمونه پیامهای بسیار زیادی داریم که به ما رسیده و اشخاصی از تجربه هایشان صحبت کردند. خانمی که گفته بود وقتی من این خبر را شنیدم از خوشحالی جیغ زدم و گریه کردم برای اینکه علیرغم اینکه شاگرد اول بودم در آزمون این مدارس قبول نشده بودم و همیشه این حس را داشتم که بغل دستی من که با من وضعیت تحصیلی یکسانی داشت قبول شد و من قبول نشدم و علیرغم این که در زندگیم توانسته بودم موفقیتهایی را کسب کنم اما هیچوقت احساس حقارتی که داشتم در من کم نشد. این آزمون ها این آسیب اجتماعی را ایجاد می‌کرد و از سوی دیگر شما یک پیام به اکثریت می‌دادید؛ اکثریت معلمان و دانش‌آموزان مدارس دولتی، که اینها در یک شرایط خیلی سخت کار می‌کنند و کارهای خیلی خوبی هم انجام می‌دهند. شما فرض کنید معلم مدرسه دولتی من آقای گنگوزهی که وقتی برای نجات بچه‌ها از زیر آوار جان خودش را از دست داده، جز این معلمها لیبل نمی‌خورد که معلم عالی است، چون در مدرسه تیزهوشان درس نمی‌داد.

این رقابت حتی به معلمها هم رسیده برای اینکه معلمها هم تقسیم شده بودند به معلمانی که در این مدارس درس می‌دهند و معلمانی که در مدارس عادی درس می‌دهند. در حالی که من با قاطعیت میخواهم بگویم و براساس تجربه یکساله‌ای که دارم که تقریباً به تمام نقاط کشور سفر کردم به جز دو سه استان که باقی مانده؛ در مناطق محرومی که من رفتم، واقعاً بیشترین تلاش و کوشش را معلمان مدارس دولتی ما در کلاس های چندپایه در کانکسهای عشایری انجام می دهند بدون اینکه دیده شوند.

هوش یک توزیع نرمال در جهان دارد.در تمام جمعیت های بشر، یک درصد کمی تیزهوش می بینید، یک درصد کمی مشکلات یادگیری دارند، بقیه متوسط هستند. چرا هر چه مناطق مرفه‌تر می‌شوند تعداد تیزهوشان ما بیشتر می‌شود؟ پس این تیزهوشی‌نمی‌تواندباشد.

FarhangianNews1