اعتماد مردم چه شده؟
#مرتضی_نظری
فعالان اردوگاه اصلاحطلب با پس زمینه «نگرانی»، دلیلِ «حفظ جمهوریت» را اقامه کردهاند تا از مردم برای تَکراری دیگر دعوت کنند.
این یادداشت فارغ از هرگونه جانبداری یا تخطئه، مواجههای انتقادی با دلایل دشواری اعتماد مردم به شعارهای اردوگاه اصلاحات است:
یکم:
بعید است جامعه هدفِ مورد نظر اردوگاه اصلاحات برای تکراری دیگر، حافظه کوتاه مدت خود را از دست داده باشد و موقعیت امروز آنان را فارغ از پیوستار و کارنامه ایشان ببیند. در واقع؛ آن روزی باید نگران جمهوریت میشدند که در پاسخ به مطالبه حامیان خود برای اندکی بازنگری در سیاستهای شورای اصلاحات و جوانگرایی، کاری شد کارستان: فرزندان، خواهرزادهها و برادرزادههای جوان خود را به جای خود نشاندند.
یا آن روزی باید دلواپس جمهوریت میشدند که هر از گاهی از لابهلای توییتهای خبرنگاران مستقل، خبر انتصاب فرزندان و خویشان سببی و نسبی ایشان در شهرداریها و هولدینگها و هیأت مدیرههای شرکتهای دولتی که پیروزیاش مدیون اعتماد و تکرار مردم بود، به گوش می رسید.
دوم:
عکس یادگاری مدیران رسانههای اصلاح طلب با کاندیدای جبهه مخالف خود، گواه روشن فرصت طلبی و نان به نرخ روز خوردن بود و چه قاب عکس تهوع آوری. دریوزگی برای تکه ای نان. نگویید که نباید رفتار ایشان را به حساب جریان اصلاحات گذاشت. چرا که اینها خبرنگار نبودند، مدیران رده بالای رسانههای اردوگاه اصلاح طلبان بودند و این قاب عکس، ترجمان آشفتگی درونی و رفتارهای سرمایهسوز بزرگان خود. صیانت از «جمهور»، دغدغه کسانی میتواند باشد که قبل از هرچیز صداقت در گفتار و رفتار داشته باشند و نه چرخش های بُهت آور.
جمهوریت از تلاش برای «بودن به هر قیمت» و ناراستی با مردم به خطر میافتد.
سوم:
صادقانه و نه از سر طعن باید پرسید؛ آیا جبهه اصلاحات قبل از نگرانی برای از دست رفتن جمهوریت به ترکیب لوییجرگه پیر خود نگاهی انداخته؟ آیا حتی حاضر به شنیدن صدای جمهورِ جوان در حلقه ها و لایههای پایین تر مدیریتی خود شدهاند یا همان رفتارهای پدرسالارانهای که به جبهه رقیب منسوب میکنند، عملاً به نمایش گذاشتهاند؟ آیا یکبار به پرسش جامعه و خبرنگاران مستقل وقعی قائل شدند که موقعیت شغلی فرزندان و خانواده شما چیست؟ آیا متوجه تغییرات معنایی جامعه شدهاند یا همچنان، به پرسشهای تازه پاسخ کهنه میدهند و جمهور را به زعم خود تفسیر میکنند؟
چهارم:
تفاوت معناداری میان نگاه به نیروهای اجتماعی و اصنافی همچون معلمان، کارگران، جوانان و زنان به مثابه «شهروندان مؤثر» و یا «سازمان رأی» وجود دارد. اینکه ما هر چهار سال یکبار به یاد این گروههای بزرگ و مؤثر بیفتیم، حاکی از نگاه ابزاری دارد تا نگاهی اصیل و حمایتگر.
چگونه باید انتظار داشت که فیالمثل زنان، جوانان، فرهنگیان و کارگران دوباره بر شعله های این تنور بدمند در حالی که گرم کردن تنوری که آب و آتش و خمیرش، مفاهیم بلندی چون آزادی، صلح و حقوق شهروندی است اما فقط برای بستگان سببی و نسبی نان پخت می کند و مردم را نظارهگر شکوه شعلههای این تنور فرض مینماید.
بپسندیم یا نپسندیم در انگاره بخش بزرگی از حامیان و همراهی کنندگان اردوگاه اصلاحات این قضاوت در حال شکلگیری است که قدرت گفتمان اصلاحطلبی و تحولخواهی، صَرفِ شکار فرصتها برای بهرهمندی بیشتر از قدرت به هر نحو شده است.
پنجم:
نتیجه نمایان شدن فرصت طلبیهای عریان و رفتارهای متناقض برخی چهرههای شاخص اصلاحات که به جای دغدغه توسعه و منافع ملی، خسارت به سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی است.
شاید میانگین همین رفتارهای پدرخواندهمآبانه و نادیده انگاری جامعه است که بخشی از شهروندان دیگر نمیتوانند به دغدغه یا شعار «حفظ جمهور» اعتماد کنند چون میبینند سالهاست از ذخیره اجتماعی مردم که باید برای رشد جامعه صرف میشد، صرفِ تحکیم موقعیت اقتصادی خود و فرزندان و نزدیکان شده است.
به نظر میرسد صیانت از مصادره نشدن اصلاحات به عنوان یک جریان تاریخی عمیق و تحولی، مهمتر است و البته تمایزگذاری میان آنان که اصلاحطلبی را به عنوان یک شغل و کسب خانوادگی در نظر دارند با کسانی که از طریق اصلاحات، در کنار مردم توسعه انسانی و رشد جامعه را دنبال میکنند، یک ضرورت باشد.
اخبارفرهنگیان