دردنامهای به مناسبت روز معلم
عبدالرحمن حسنیفر
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
به مناسبت روز معلم لازم دانستم مطلبی را قلمیکنم. شاید امروزه نوشتن این متن از ضرورت بیشتری برخوردار باشد؛ در زمانی که برخی از راههای درست و نادرست، قانونی و غیرقانونی به اصطلاح یک شبه ره صد ساله را طی میکنند و مثلاً از لحاظ مادی به مال و منالی و قدرتی میرسند.
جالبه که این طی کردن راه صد ساله در یک شب به حوزه علم و ایمان هم سرایت کرده است! حال نکته این است که در چنین وضعیتی آیا معلم چیزی برای گفتن دارد؟
در تبیین این وضعیت مطلب ذیل قابل طرح است : در این مطلب طبعاً میخواهم روی یک درد، دست بگذارم. نکته مورد نظر در این متن، فراتر از موضوع قدیمی "علم بهتر است یا ثروت؟" است. یک جور قربانی شدن علم در پای ثروت و بی نقش شدن علم و معلم مورد نظر است.
به نظرم معلم بیشتر درس تحمل و صبر میدهد و در کنار آن یاد میدهد که یادگیری مرحله به مرحله است و هر مرحله را که سپری میکنی بر نادانستهها افزوده میشود.
مشکلی که در جامعه موجود وجود دارد جدا بودن مسیر علم و ثروت از هم نیست که در گذشته اینها از هم جدا بودند و در علم جدید در یک مسیر قرار گرفتهاند؛ یعنی علم باید منشا ثروت و قدرت میشد که البته الان اینگونه نیست. به عبارت دقیقتر، این حالت عموماً اینگونه نیست. این در حالی است که علم جدید اگر در جایگاه خودش قرار داشته باشد میتواند منشا قدرت و ثروت باشد.
البته نکته مذکور، حرف جدیدی نیست. مشکل از جایی تشدید میشود که بخاطر ناکارآمدی علم که به بسیاری از عوامل بستگی دارد، علم و فرهنگ به فروپاشی و اضمحلال کشیده میشود.
در گذشته، آدمِ فرهنگی حتی اگر وضع مالی آنچنانی نداشت، در میان خانواده خود و جامعه از جایگاهی خاص و ویژه برخوردار بود و به نوعی مسیر علم از ثروت جدا بود؛ اما با وجود گسترش دانشگاه و علم آموزی، از یک طرف، علم در جایگاه خودش قرار ندارد و از طرف دیگر، علم ذیل ثروت تعریف شده است و این یعنی کار معلمی در چنین فضای فرهنگی به دردی نمیخورد. این یک مشکل جدی است و بحثی فراتر از خود معلمها است.
حاکم شدن فضای ثروت اندوزی از هر راهی، خصوصاً راههای نادرست و غیرقانونی و به اصطلاح "نابرده رنج به گنج رسیدن" و گسترش فضای مدرکگرایی نشان از قربانی شدن جایگاه علم و معلمی است.
در دنیا اگر مسابقهای باشد مطمئناً، مال اندوزی و قدرت طلبی نباید اولویتهای اول در آن باشند؛ اگر هم برای برخی اینها اولویتداشته باشد، نباید منحصراً جایگاه اهداف مهم دیگر را بگیرد.
نقش معلم، ساختن انسان برای زندگی درست است که الان این زندگی درست دیگر در اختیار معلمها نیست؛ چرا که خود آنها هم درگیر مسابقهای شدهاند که دیگرانی غیر از خود آنها رقم زدهاند؛ آنها خود معلول یک وضعیت بغرنج شدهاند. / اخبارفرهنگیان