حکایت امروز جامعه ما
معلمی با خواهر سرایدار مدرسه ازدواج کرد؛ گاهی وقتا معلم غیبت می کرد و از سرایدار که برادر زنش بود می خواست بجاش به کلاس برود. اینقدر این کار تکرار شد که سرایدار تقریبا شده بود آقا معلم!
بعد از مدتی آقا معلم شد رئیس آموزش و پرورش و برادر خانومش رو به مدیریت مدرسه منصوب کرد، بعد از یه مدت دیگه معلم داستان ما شد مدیر کل استان و برادر خانومش رو هم به ریاست آموزش و پرورش منصوب کرد. چند سال گذشت و از مقام مدیر کلی شد وزیر آموزش و پرورش و سرایدار رو هم کرد مدیر کل!
خلاصه یه روز وزیر آموزش و پرورش دستور تحقیق و تفحص درباره مدارک تحصیلی کارکنان و مدیران را صادر کرد و سرایدار که مدرک ابتدائی بیشتر نداشت نگران و وحشت زده به شوهر خواهرش زنگ زد و گفت: هیچ معلوم هست چکار می کنی؟ تو که می دونی من چند کلاس ابتدائی بیشتر ندارم و اگر این دستور را اجرا کنی بدبخت می شوم!
شوهر خواهر گفت: احمق نگران نباش، من تو رو رئیس هیئت تحقیق و تفحص کردم!
سید حسین طباطبایی