و باز کودک_آزاری ...
و باز هم تجاوز ...
چه دیر با خبر شدم و چه نا امیدانه اشک ریختم ...
به حالِ جامعه ای که کودکانش باید در پستویِ خانه ها کودکی کنند ...
به حالِ کودکانی که با هراسِ دزدیده شدن و قتل و تجاوز بزرگ می شوند ...
جُرم (هرچه هم ناخوشایند و دردآور) ، یک مسئله ی شخصی است و با ملیت و نژاد ارتباطی ندارد ...
نمی توان برایِ جرمِ یک نفر ، یقه ی یک ملت را گرفت ...
و نمی توان یک جنس را برایِ خطایِ فاحشِ یک بیمارِ روانی محکوم کرد ...
اما جامعه ی ما پیش از این ها اینقدر انسان نمایِ بی رحم و بی صفت نداشت ... !
کجا می شنیدیم که به کودکِ دوساله و شش ساله هم تجاوز می شود !؟
چه بلایی سرِ دنیایمان آمده که کودکانش هم امنیت ندارند ؟!
یعنی نباید به فکرِ پیشگیری و چاره باشیم ؟!
من تمامِ جانم از تکرارِ این فجایع درد می گیرد ...
وجدانم سرگیجه می گیرد از این بی رحمیِ شرم آور ...
اسیرِ ملیت و نژاد نباشیم ، کودک ، کودک است و ستم را ، با هیچ توجیهی نمی توان نادیده گرفت ...
صدایِ کودکانِ معصومی باشیم که طعمه ی هوس رانیِ بیمارانِ جنسی می شوند ...
آن قدر به جایِ آتنا ، ستایش ، اهورا و #ندا ها اعتراض کنیم تا شاید کسی برایِ درمانِ این درد چاره ای کُند ...
انسانیت تنها دینی است که لازمه ی اتحاد پیروانش ، فقط "انسان بودن" است ...
انسان بودن را تمرین کنیم ...
خودمان مراقبِ کودکانِ جامعه مان باشیم ...
شما را به خدا به حرمتِ انسانیت ، این روزها حواستان به هر کودکی که بی پناه در کوچه و خیابان می بینید باشد ...
شاید چشمِ بیماری حوالی اش کمین کرده ...
اجازه ندهیم توحش ، بیش از این ، قربانی بگیرد ...
اجازه ندهیم تاریخ ، دوباره تکرار شود ...
کودکان ، حقِ کودکی کردن دارند ...
پناهِ بی پناهیِشان باشیم ...
کودکان ، بی گناهند ...
khabarnamehfarhangian